گفت: "من از زنی خوشم می آید که موقعیت ها را خوب بفهمد.
گفتم که منظورش را نمی فهمم و دستم را عقب کشیدم.
گفت: "مثلا در آشپزخانه یک کدبانو باشد و در اتاق پذیرایی مثل یک خانوم باشد و نه آشپز، در اتاق مطالعه یک زن متفکر و دانا و در اتاق خواب مثل یک...."
حرفش را تند و با تحقیر قطع کردم.گفتم: "مثل یک هرزه."
از حرفم جا نخورد، با خستگی روی فرمان قوز کرد.گفت: " زنی که فکر می کند در اتاق خواب باید فیلسوف باشد احمق است."
رویای تبت، نوشته فریبا وفی.
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آرشیو
آمار سایت